چکیده
بسیار تأکید شده است که معلمان در توجه به همه دانشآموزان عدالت را رعایت کنند. به نظر میرسد نداشتن توجه لازم به برخی دانشآموزان میتواند تبعات روحی جبرانناپذیری برای آنان در پی داشته باشد. هدف این مقاله، تحلیل تجربه دانشآموزانی است که از تبعیض بین دانشآموزان توسط معلمان ناخرسند بودهاند. این تحقیق با بهکارگیری روش کیفی پدیدارشناسی، و از طریق مصاحبه با 9 نفر از دانشآموزانی که به نظر میرسید، از بیتوجهی معلمان به خود ناراضیاند، از طریق نمونهگیری هدفمند تا نیل به اشباع نظری انجام شد.
آنچه در جریان تحلیل بهدست آمده، با استعانت از روش هفتمرحلهای کوالایزی بود. مقوله اصلی که از تحلیل دادهها استخراج شد، «خودخوارانگاری» بود. ابتدا سعی شد تبعیض بین دانشآموزان از جانب معلم توسط مصاحبهشوندگان واکاوی شود. حاصل این امر، مواردی از این دست بود: «سردی در احوالپرسی در مقابل روابط صمیمی»، «بیتوجهی به سؤالات دانشآموز در مقابل پاسخگویی همراه با تشویق»، «اجازه ندادن برای خروج از کلاس در مقابل رسیدگی منطقی به این قضیه»، «ندانستن نام دانشآموز در مقابل اهمیت دادن به نام و مشخصات او» و «با غضب نگاه کردن در مقابل مهربان بودن». در طرف دیگر، حاصل استخراج این موارد در تجربه «خودخوارانگاری» دانشآموزان، «احساس جذاب نبودن»، «احساس بیهنر بودن»، «احساس مفید نبودن»، «احساس سربار بودن» و «احساس غریب بودن» بود.
یافته کلی پژوهش این بود که نوع رفتار معلم با دانشآموزان، شکلگیری طیفی از احساسات متنوع و عموماً منفی را در پی دارد. رسیدن جامعه به خودآگاهی در زمینه نقش نوع رفتارها در بروز احساسها و تجربههای خاص در افراد، و همچنین تصمیم به تلاش در جهت رفع اعمال نادرستی که به بروز این تجربهها و ادراکهای منفی میانجامند، راهکارهای مقابله با این گونه رفتارها هستند.
اشاره
محیط مدرسه خانه دوم دانشآموز تلقی میشود. در محیط خانه، دانشآموز با پدر و مادر در تماس مستقیم است. در محیط مدرسه این معلم است که جایگزین والدین میشود. به دلیل تفاوت در نوع و میزان ارتباط والدین و معلمان با دانشآموزان، میزان وابستگی هر کدام از دو گروه والدین و معلمان به دانشآموزان متفاوت است. پدر و مادر در هر شرایطی فرزندان خود را با تمام وجود دوست دارند و به ندرت پیش میآید که به فرزندان خود کمتوجهی کنند. این در حالی است که چنین رابطهای بین معلم و دانشآموز به ندرت صادق است. معلم به میزان کمتری نسبت به والدین با دانشآموز در تماس است. همچنین، تعداد دانشآموزان هر معلم گاه به 40 نفر نیز میرسد. ولی والدین هرگز این تعداد فرزند ندارند. بنابراین با توجه به ویژگیهای ذکر شده (نوع روابط، میزان ارتباط مستقیم بر حسب ساعت، و تعداد افراد) تفاوتهای قابلتوجهی میان ارتباط والدین با فرزند، و معلم با دانشآموز وجود دارد.
با این اوصاف، طبیعی به نظر میرسد که معلم نتواند نگاه یکسانی به همه دانشآموزان داشته باشد. از یک طرف، تفاوتهایی اساسی بین دانشآموزان در مؤلفههای ذهنی، علمی، آموزشی، تربیتی، فرهنگی و ... وجود دارد و از طرف دیگر، معلم نیز ممکن است در بستری خاص و شاید متفاوت با اکثر دانشآموزان رشد یافته باشد. بر این اساس، به نظر میرسد معلم هر میزان هم تلاش کند، ممکن است دچار تبعیض در توجه به دانشآموزان شود. این تبعیض میتواند در سطوح متفاوت خشونت، مصداقی برای «خشونت عاطفی» در نظر گرفته شود. خشونت عاطفی هر آنچه که خودپنداره شایستگیهای اجتماعی کودک را به چالش بکشد، تعریف میشود [Brand, 2003]. از آنجا که مدرسه نقش مهمی در فرایند جامعهپذیری کودکان دارد و کوچکترین اشتباهی در این مرحله میتواند به شکلگیری بستری برای انواع تبعات منفی روحی- عملکردی برای آیندهسازان جامعه منجر شود، این پژوهش با هدف مطالعه پدیدارشناسی تجربه دانشآموزان مورد تبعیض از جانب معلمان انجام شده است.
روش تحقیق
روش پدیدارشناسی روشی است که به بررسی آنچه افراد تجربه کردهاند، میپردازد. به عبارت بهتر، مطالعات پدیدارشناسانه با ادراک، نگرش، عقاید و احساسات افراد سروکار دارند. نمونهگیری این تحقیق از نوع هدفمند بوده و جامعه نمونه مشتمل بر 9 دانشآموز بوده است که قادر به اظهارنظر درباره وضعیت نابرابر خود نسبت به سایر دانشآموزان در ارتباط با میزان توجه معلمان به آنها بودهاند. این نمونهگیری تا مرحله اشباع دادهها ادامه یافت. اشباع نظری به مرحلهای از تحقیق گفته میشود که با ادامه تحقیق، دیگر اطلاعات جدیدی به دست نمیآید [ ادیب حاجباقری و همکاران، 1389: 36].
در این پژوهش از مصاحبههای نیمهاستاندارد و گفتوگوی دوجانبه عمیق با دانشآموزان استفاده شد. هر مصاحبه بین 20 - 15 دقیقه زمان نیاز داشت و تمام آنچه بین محقق و دانشآموزان رد و بدل میشد، ضمن یادداشت، با کسب رضایت از افراد مورد مصاحبه و اولیای آنها، با دستگاه ضبط صوت، ثبت میشد. برای بررسی دادههای بهدست آمده، با استفاده از روش آنالیز هفتمرحلهای کوالایزی، عبارتهای کلیدی و مرتبط با موضوع پاسخگویان، بررسی و استخراج، و مفهوم آنها فرموله شد. در مرحله بعدی، این معانی در دستههای جداگانه و مرتبط، قرار میگرفتند و در مرحله پایانی به یک مقوله کاهش پیدا میکردند. در این روش، برای ارزیابی اعتبار دادهها، پس از اینکه مشخص شد با ادامه کار اطلاعات جدیدی بهدست نمیآید، به مطالعه پایان داده شد و محقق متن کامل مصاحبهها را در اختیار مصاحبهشوندگان قرار داد تا میزان همسانی آنها با تجربههای خود را کنترل کنند.
در بحث «قابل اعتماد بودن دادهها»، به دلیل اینکه چهار پژوهشگر در کدگذاری دادهها به محقق کمک میکردند، میزان همسانی کدگذاریها مدنظر قرار گرفت که حاکی از تشابه و نزدیکی آنها به یکدیگر بود. برای نمایان بودن نمونه، سعی شد مصاحبهشوندگان از لحاظ ویژگیهای کلی همگون نباشند. بنابراین، پاسخگویانی انتخاب شدند که از حیث برخی موارد با یکدیگر نسبتاً تفاوتهای اساسی داشتند (جدول 1).
در ادامۀ بخش 1 همراه ما باشید
منبع :
1. ادیب حاجباقری، محسن؛ پرویزی، سرور؛ صلصالی، مهوش (1389). روشهای تحقیق کیفی. نشر بشری. تهران.
2. Brand, S. (2003). Middle School Improvement and Reform: Development and Validation of A Schoollevel Assessment of Climate, Cultural Pluralism, and School Safety, Journal of Educational Psychology; Rhode Island University, (95).
نظرات شما عزیزان: